میعادگاه : کـــرج . محمدشهر . ابتدای عباس آباد.بیت المهــــــــدی (عج

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3414
:: کل نظرات : 51

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 7
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 3987
:: باردید دیروز : 2695
:: بازدید هفته : 7078
:: بازدید ماه : 6682
:: بازدید سال : 53992
:: بازدید کلی : 657476
نویسنده : گمنام
شنبه 6 آبان 1391

رهبر معظم انقلاب درباره مقام معنوی مرحوم حاج‌میرزاجوادآقا ملکی تبریزى، بیان داشتند: او در زمان حیات خود، قبله اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست.

 میرزا جواد آقا ملکى تبریزى‏ - استاد اخلاق امام(ره)- در نجف، شاگرد چهره‏هاى برجسته‏اى بود که در نهایت به آخوند ملاحسینقلى همدانى‏ مى‏رسد که داستان زندگى او نیز داستان عجیب و شنیدنى است.
 
این عارف بالله بعد از شیخ انصارى‏ در مقام مرجعیت شیعه قرار گرفت، ولى مرحوم آیت‌الله سیدعلى شوشترى اجازه نداد که او مرجع تقلید شود و گفت: خدا شما را براى مرجع تقلید شدن نیافریده است، اگر طبل مرجعیت بزنید، قیامت گریبانت را مى‏گیرند، خدا تو را ساخته است که با این نفَس و علمى که به تو داده است، انسان بسازى، نه فقه و اصول بگویى!
 
از مرحوم ملکى آثار ارزنده‌اى از جمله اسرارالصلاة، المراقبات، اعمال السنة، رساله‌اى در فقه و رساله لقاء‌الله به جاى مانده است، این عالم ربانى سر انجام پس از یک عمر تلاش در راه تهذیب انسان‌ها در سحرگاه یازدهم ذى‌الحجه سال 1344 قمرى به دیار باقى شتافت و در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد.
 
 
 
 
* مرحوم حاج میرزا جواد آقاى تبریزى از منظر رهبری
 
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهنمودهایی به مناسبت ماه رمبارک رمضان سال گذشته تحت عنوان «سی روز، سی گفتار» ایراد ‌کردند که در روز دهم به بحث «تکبر مانع تکامل» پرداختند. قسمتی از بیانات معظم‌له به مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزى اختصاص داشت که در ادامه می‌آید:
 
شنیدم مرحوم حاج میرزا جواد آقاى تبریزى معروف -که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحب‌دلِ زمان خودش بوده است- اوایلى که براى تحصیل وارد نجف شد، با این‌که طلبه بود ولى به شیوه اعیان و اشراف حرکت مى‌کرد.
 
نوکرى دنبال سرش بود و پوستینى قیمتى روى دوشش مى‌انداخت و لباس‌هاى فاخرى مى‌پوشید؛ چون از خانواده اعیان و اشراف بود و پدرش در تبریز ملک‌التجار بوده یا از خانواده ملک‌التجار بودند. ایشان طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آن‌که توفیق شامل حال این جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحید، مرحوم آخوند ملاحسینقلى همدانى -که در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله اهل معنا و اهل دل بوده است و حتّى بزرگان مى‌رفتند در محضر ایشان مى‌نشستند و استفاده مى‌کردند- راهنمایى شد.
 
روز اولى که مرحوم حاج میرزا جوادآقا، با آن هیئتِ یک طلبه اعیان و اشراف متعین به درس آخوند ملاحسینقلى همدانى مى‌رود، وقتى‌که مى‌خواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسینقلى همدانى، از آن‌ جا صدا مى‌زند که همان‌جا -یعنى همان دمِ در، روى کفش‌ها- بنشین. حاج میرزا جواد آقا هم همان‌جا مى‌نشیند. البته به او بر مى‌خورد و احساس اهانت مى‌کند، اما خودِ این و تحمل این تربیت و ریاضت الهى او را پیش مى‌برد. جلسات درس را ادامه مى‌دهد. استاد را -آن‌چنان‌که حق آن استاد بوده- گرامى مى‌دارد و به مجلس درس او مى‌رود.
 
یک روز در مجلس درس (یا) بعد که درس تمام مى‌شود، مرحوم آخوند ملاحسینقلى همدانى به حاج میرزا جوادآقا رو مى‌کند و مى‌گوید: برو این قلیان را براى من چاق کن و بیاور! بلند مى‌شود، قلیان را بیرون مى‌برد؛ اما چه‌ طور چنین کارى بکند؟! اعیان، اعیان‌زاده، جلوى جمعیت، با آن لباس‌هاى فاخر! ببینید، انسان‌هاى صالح و بزرگ را این‌ طور تربیت مى‌کردند، قلیان را مى‌برد به نوکرش که بیرون در ایستاده بود مى‌دهد و مى‌گوید: این قلیان را چاق کن و بیاور. او مى‌رود قلیان را درست مى‌کند و مى‌آورد به میرزا جوادآقا مى‌دهد و ایشان قلیان را وارد مجلس مى‌کند. البته این هم که قلیان را به ‌دست بگیرد و داخل مجلس بیاورد، کار مهم و سنگینى بوده است؛ اما مرحوم آخوند ملاحسینقلى مى‌گوید که خواستم خودت قلیان را درست کنى، نه این‌که بدهى نوکرت درست کند!
 
 
 
 
این، شکستن آن منِ متعرض ِ فضولِ موجب شرکِ انسانى در وجود انسان است. این، آن منیت و خودبزرگ‌بینى و خودشگفتى و براى خود ارزش و مقامى در مقابل حق قایل شدن را از بین مى‌برد و او را وارد جاده‌اى مى‌کند و به مدارج کمالى مى‌رساند که مرحوم میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى به آن مقامات رسید. او در زمان حیات خود، قبله اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست. بنابراین قدم اول، شکستن منِ درونى هر انسانى است که اگر انسان، دایم او را با توجه و تذکر و موعظه و ریاضت -همین‌طور ریاضت‌ها- پَست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونى خواهد شد.
 
فارس

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: اخلاق و عرفان , ,
:: برچسب‌ها: بیت المهدی , رایه الهدی , میرزاجوادملکی تبریزی , امام خامنه ای ,
:: بازدید از این مطلب : 2897
|
امتیاز مطلب : 77
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
نویسنده : گمنام
سه شنبه 17 مرداد 1391

 میرزا جوادآقا ملکی‌ درباره دلیل مستجاب نشدن برخی دعاهای به‌ظاهر خیر می‌گوید: عنایت خدا نسبت به بندگان شایسته، اقتضا می‌کند آنچه به زیان بنده‌اش است از او برگرداند، هرچند اعتقاد بنده آن باشد که سعادتش در همان نهفته است.

میرزا جوادآقا ملکی تبریزی از جمله سالکان و عارفانی است که بندگان و مشتاقان می‌توانند به توصیه‌های او در دعا و نحوه درخواست کردن از محضر خداوند متعال توجه کنند.

شرایط دعا

بعضی از شرایط دعا به دلایل عقلی، نقلی و یا هر دو با هم به وجود می‌آید.

 

حقیقت دعا

دعا در اصل طلب‌ کوچک از بزرگ، با فروتنی و خضوع است.

پس، از آن‌رو که حقیقت دعا طلب و آن امری است نفسانی، روشن می‌شود که دعا از قلب بی‌توجه بی‌فایده است و معلوم می‌شود که در تحقق آن خضوع و استکانه شرط است و از آنجا که «طلب» جز با «امید» محقق نمی‌شود، معلوم می‌شود که امید نیز از شروط طلب است.

اما وقتی مقصود از آن دعا خدا باشد، پس باید خودش - را که دعا کننده است- بشناسد و چون تحقق امید، منوط به قدرت خوانده شده نسبت به اجابت و اطلاعش از حال دعاکننده و امر محتاج الیه اوست، اعتقاد به قدرت و علم حضرت حق نیز جزو شروط دعاست.

و از آن‌رو که خضوع نسبت به هر کسی فرق می‌کند و یک درجه از خواری نسبت به بعضی از آنها خضوع محسوب نمی‌شود و خداوند متعال نیز بالاتر از اهالی است و خواندنش بدون اذن و اجازه او مخالف خضوع و اذنش است، از این‌رو ثابت می‌شود که طلبش طبق دعای خودش است، همانگونه که از آیه مبارکه ظاهر می‌شود.

و به درستی که طلب حقیقی تحقق نمی‌یابد، مگر برای خیر واقعی. و بنده به خیر خود از شرش عالم نیست، چنانکه خداوند متعال می‌فرماید: و یَدْعُ الْإنْسَانُ بِاْلشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کَانَ ألإْنْسَانُ عَجُولاً.

و انسان را دعایش به خیر، به شر می‌خواند و انسان عجول بوده است. و خیر حقیقی - عاری از گونه‌های شرّ - منحصر در «قرب» و «لقای» حضرت باری تعالی است.

پس بر دعا کننده لازم است که بداند دعایش باید خیر باشد و از خداوند چیزی که برایش «شر» و «زیان» محسوب می‌شود، نخواهد و هرگاه اثرات اجابت شدن دعایش ظاهر نشد، مأیوس نشود و چنین احتمال دهد که آنچه در دعایش طلب کرده است، برایش «شر» بوده و خداوند آن را به خیرش تبدیل کرده است.

و حال که او این را نمی‌داند، به وعده خداوند - که صادق‌الوعد است - سوءظن پیدا نکند. و به جان خودم سوگند! سرّ عدم استجابت دعای برخی از امور به ظاهر خیر، این است که خداوند متعال نسبت به بندگان شایسته خود غایتِ عنایت را دارد و عنایتش اقتضا می‌کند آنچه را که به واقع به زیان بنده‌اش است، از او برگرداند، هرچند اعتقاد بنده آن باشد که خیر و سعادتش در همان نهفته است.

این قضیه، مثل کشته شدن آن شخص به دست حضرت خضر (ع) است، هر چند پدر و مادرش از روی جهل چنین معتقد باشند که خیرشان در بودن و دیدن پسرشان است و آنگاه در این خصوص به درگاه خداوند دعا کنند، ولی خداوند متعال می‌داند که «کفر» و «هلاک» آنان در بقای فرزندشان است و واقع این است که اجابت شدن دعای آنان مبنی بر باقی ماندن فرزندشان، همان قتل اوست، چه دعاکننده، دعا کرده دوست می‌دارد به مقصدش برسد، از این‌رو که اعتقاد دارد خیرش در آن است و دعایش به امور مخصوص از جهت اعتقادی است که به خیر بودن آن دارد و خداوند متعال چون می‌داند او در این باب جاهل است و خیرش در خلاف آن است، از این‌رو، اجابت نمودن واقعی او، عطاء همان چیزی است که خیر واقعی‌اش است، نه آنچه که او خود خیرِ خود می‌داند و هلاکش در آن است و این چیزی است که در بین عقلا معمول و مرسوم است.

به عنوان مثال، اگر تصور کنی زهری که در بسته وجود دارد، تریاک است و تریاکی که در جام وجود دارد، زهر است و آنگاه از پدرت بخواهی از چیزی که در بسته است، برایت بدهد تا تناول کنی و شفایابی، در حالی که پدرت می‌داند آن زهر است، پس اگر او بخواهد خواسته تو را بپذیرد، باید از تریاکی که در جام قرار دارد - و تو فکر می‌کنی زهر است- برایت داده و از زهری که در بسته است - و تو آن را می‌خواهی - ندهد، چه اگر از آنچه دربسته وجود دارد با اینکه می‌داند زهر بوده و مایه هلاکت توست- به تو بدهد، خواهی گفت: من از پدرم تریاک خواستم، او به من زهر داد!

به همین منوال، خداوند متعال نیز با علم ذاتی خویش که به تمام جزئیات و خصوصیات حالات بندگانش احاطه دارد، به خوبی می‌داند که حال فلان بنده‌اش اینگونه است که اگر به عنوان مثال مال و دارایی را که خواسته، اگر برایش بدهد، وی را از مقام قرب و رضای خداوندی دور خواهد نمود ولی آن بنده، این موضوع را ندانسته، از خداوند همان را طلب می‌کند!.....

بقیه در ادامه مطلب....

رایةالهدی ، تارنمای هیئت کربلای بیت المهدی(عج) ، کــــــرج

:: موضوعات مرتبط: عقــــــــــــایـــد , ,
:: برچسب‌ها: میرزاجوادملکی تبریزی , رایه الهدی , دعای خیر , دعای شر ,
:: بازدید از این مطلب : 1950
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 114 صفحه بعد

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
شکر ،خدارا که درپناه حسینم(ع)،گیتی ازاین خوبتر،پناه ندارد........................... ....هرکسی با شمع رخسارت به وجهی عشق باخت/ زان میان پروانه را در اضطراب انداختی / گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما / سایه دولت بر این کنج خراب انداختی.../ اللّهم عجّل لولیّک الفرج........ ...با عرض سلام و تحیّت خدمت شما بازدید کننده گرامی به اطلاع می رساند که """برنامه ی هفتگی هیئت کربلا (محمدشهر- عباس آباد - کرج ) به شرح ذیل می باشد: پنجشنبه شب ها ساعت21 با مداحی " حاج رحمــــــــان نـوازنـــــــی "/ لازم به توضیح است مراسماتی که بصورت مناسبتی برگزار می گردد از طریق سامانه پیام کوتاه به اطلاع عموم بزرگواران می رسد. سامانه پیام کوتـــــــــاه این هیئت نیز با شماره 30008191000002 پل ارتباطی بین ما و شما می باشد.لطفا نقدها و پیشنهاد های خود را و همچنین پیامک های مهـــــــــدوی و دلنوشته هایتان را جهت انعکاس در این تارنما برای ما ارسال نمایید.ضمنا جهت عضویت در این سامانه عبارت * یازهرا * را به شماره فوق پیامک نمایید. التماس دعا.
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه